امروز هم گذشت يه روز ديگه ازروزهاي بي توبودن......هنوز اين روز هاي وحشتناك باقي مونده.... تنهاي تنها ميون اين همه ادم سخته..دلم ميگيره وقتي بهش فكر ميكنم......... وقتي نگاه ميكنم وتافرسنگها كسي پشت وپناهم نميبينم.................. خسته شدم ازاين همه لبخند زوركي.ازاين همه بهونه الكي........اي كاش يه ذره فقط يه ذره شهامت داشتم اونوقت واسه پنهون كردن بغض توگلوم سرفه نميكردم........... ونمي گفتم مثل اينكه سرما خوردم..اونوقت ديگه بهونه اشكام رفتن پشه توچشم نبود..... خسته ام ازجواب هاي دروغكي........ازاينكه به زور بخندم واعلام رضايت كنم....تا كسي نفهمه روزگارم عاليه براي سوختن..براي نابودي.......... من به اينا كاري ندارم دلم واسه توتنگ شده!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان:
من آرمان هستم 24 از شیراز دانشجوی رشته عمران